ادب و اندیشه

آخرین نظرات

47- اثبات وجود عقل کلی – بخش سوم

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ب.ظ

شوان در ادامه این بحث، یعنی دلایل اثبات وجود عقل کلی و تعقل شهودی، اشکال مقدری را مطرح می کند و به آن پاسخ می دهد: اگر اعتراض شود که فطری بودن معانی متافیزیکی واقعیت محتوای آن معانی را ثابت نمی کند پاسخ این است که این نظرعین درهم ریختن معنی خرد است و اگر این رأی درست می بود آنگاه خرد ما براثبات هیچ چیز توانایی نمی­داشت چه انسان البته قادر نیست که "از صفر آغاز کند" زیرا این صفر اصولا وجود ندارد!

شوان در اینجا به نکته بسیار مهمی اشاره می کند مبنی بر این که هرگونه فعالیت عقلی و ذهنی انسان مشروط به وجود یک زیربناست که آن زیربنا نمی تواند برآمده از خود آن فعالیت عقلی باشد. به عنوان مثال، قواعد فکر انسان که در قالب منطق بیان می شود، خود پیشامنطقی است یعنی نتیجه عملیات منطقی نیست. به عبارت دیگر، پیش شرط هر اثبات منطقی، پذیرش پاره ای اصول موضوعه است که خود آنها را نمی توان اثبات کرد. همانطور که با استدلال صرف حتی نمی توان وجود جهان خارج و محسوسات را اثبات کرد.

بنابر این اگر به پرسش صدر این بخش بازگردیم، مبنی بر اینکه آیا وجود عقل کلی را می توان اثبات کرد یا خیر؛ پاسخ به این پرسش، هم آری است و هم نه. آری است، اگر برای استدلال عقلی صرفا شان تمهیدی و اشارتی قایل شویم. و نه است، اگر تصور کنیم که با تکیه صرف بر عقل استدلالی و اصول منطق می توان به اثبات عقل کلی نایل شد.

در توضیح جمله اخیر می توان گفت که اثبات کردن یک حقیقت مشخص، مثلا اینکه مجموع زوایای داخلی هر مثلث دو قائمه است، در واقع نوعی اشراف و احاطه بر آن حقیقت است. زیرا عقل با در نظر گرفتن همه حالت های بیشمار موضوع، حکم کلی خود را صادر می کند. یعنی صدور هر حکم کلی و عام درباره یک موضوع، مستلزم احاطه عام بر آن موضوع است.

آشکار است که عقل استدلالی نمی تواند بر علت خود احاطه و اشراف بیابد. به گفته شوان «بین فکر و حقیقت صرف که خود آنچه "هست" است و لهذا محیط بر فاعل تفکر خواهد بود، هیچ مناسبت و اتصالی نیست.» بنابر این دلیل به خودی خود نمی تواند نادانی را به دانایی بدل کند. کار دلیل "فرانمودن" است و نه "ثابت کردن" و چیزی نیست مگر نشانه طریق و یا مددکار تذکر. زیرا دلیل مطلق به جز مطلق نمیتواند باشد. دلیل در این مرتبه کلید یا رمزی یا وسیله کشف حجابی است و نه اشراق بالفعل.

اما، همان گونه که گفته شد، این تذکر تنها در صورتی موجب اشراق و رفع حجاب خواهد شد که چیزی از حقیقت مضمر در آن، در مخاطب موجود باشد. بنابر این «هر حقیقتی را می‌توان ثابت کرد ولی هر برهانی از طرف هر کسی پذیرفته نخواهد شد.» به عبارت دیگر، اعتبار خود استدلال هم بر اساس شناخت حقایق اصیل است و کسی که عقلش به آن پیش فرضها نرسیده استدلال برای او معنایی ندارد.

از سوی دیگر هرچه بداهت یک حقیقت متافیزیکی نزد شخص بیشتر باشد، یعنی به نحو بی واسطه تری بتواند آن را نظاره کند، یا به عبارتی هرچه حجابی که شخص را از آن حقیقت جدا می سازد نازکتر باشد، نیاز آن شخص به استدلال کمتر خواهد. در این حالت اندک اشارتی کافی است تا موجب شود که آن حجاب یکسره برداشته شود و دیدار رویاروی با حقیقت دست دهد. در جهت مخالف، می توان گفت هرچه نیاز به استدلال و اثبات منطقی برای یک حقیقت متافیزیکی بیشتر باشد نشانه دوری صاحب تقاضاست. از این روست که شوان می گوید: «احساس تقاضای کشف اسباب نه به نسبت دانایی بلکه به نسبت نادانی زیادت می­پذیرد. در پیش خردمند هر شاخ گلی خود دلیل وجود غیرمتناهی است.» در همین ارتباط، سید حسین نصر در یکی از آثار خود به نکته جالبی اشاره می کند. مضمون سخن وی این است که بعضی گمان می کنند حجم عظیم توضیحات و تفسیراتی که در آثار فردی مانند ابن عربی دیده می شود نشانه این است که عرفان اسلامی در قرن هفتم نسبت به قرون اولیه اسلام پیشرفت قابل ملاحظه ای کرده است، حال آنکه در واقع موضوع برعکس است زیرا هرچه نیاز به توضیح و تفسیر بیشتر شود نشانه کندذهنی و کم هوشی مخاطب است!

باری، تا به اینجا می توان نتیجه گرفت که استدلال متافیزیکی از سنخ اثبات های قیاسی رایج در منطق یا ریاضیات نیست بلکه صرفا شان تمهید و آماده سازی دارد. علاوه بر این شوان تاکید می کند که برای موثر بودن استدلال متافیزیکی، دو شرط لازم است؛ که یکی درونی و دیگری بیرونی است. شرط درونی همان تیزی و ژرفی خرد است و شرط بیرونی، اعتبار یا وسعت اطلاعات است. شرط اول، ناظر به سوژه و شرط دوم، مربوط به ابژه شناخت است. محدود شدن سوژه و ابژه، یکی از پیامدهای تفکر جدید است که به ویژه خود را در علم جدید به نحو بارزی نشان می دهد.

شوان در عین حال میان معتبر بودن یک استدلال و موثر بودن متافیزیکی آن تمایز قایل می شود. یعنی چه بسا استدلال از نظر منطقی کاملا معتبر باشد اما به لحاظ کارکرد متافیزیکی نتیجه ای به بار نیاورد؛ زیرا موثر بودن برهان، نیازمند آن است که در وجود مخاطب، نوعی قابلیت یا قسمی‌توانایی عقلی نسبت به حقیقت مورد استدلال وجود داشته باشد. به تعبیر وی، یک استدلال برای کسانی کارگر خواهد بود که آن استدلال خطاب به ایشان آورده شده باشد.» شیخ محمود شبستری در گلشن راز می گوید :

هرآنکس را که ایزد راه ننمود

ز استعمال منطق هیچ نگشود

(زمانی با یکی از اساتید ریاضی درباره این موضوع صحبت می کردیم و ایشان به مناسبت موضوع، این بیت شبستری را خواند و گفت مصداق بارز این بیت در دوران معاصر برتراند راسل است!)

پرسش دیگری که با موضوع مورد بحث مناسبت تام دارد این است که آیا شهود عقلانی ممکن است توام با خطا باشد؟ در این رابطه شوان می گوید :«عقل کلی به خودی خود مصون از خطاست و گرنه هیچ نبود.» در توضیح این سخن بر می گردم به بحث اتحاد سوژه و ابژه در مرتبه عقل کلی. صحبت از خطا هنگامی موجه است که بین قطب شناسنده و قطب موضوع شناسایی اختلاف یا عدم انطابق وجود داشته باشد که در این حالت چنین چیزی امکان پذیر نیست. بنابر این عقل کلی در مقام اصلی خود مصون از خطا و اشتباه است.

اما باید این نکته را نیز در نظر داشت که شهود عقلی تا جایی که بدون وجود مانع و عایق، ظهور یابد مصون از خطاست و این مشروط به شرایطی است که صرفاً از نوع شناختی و عقلانی نیست بلکه «شامل شرایط اخلاقی به عمیق ترین معنای این کلمه هم هست که متعلق به فضایل است و نه مجرد روابط اجتماعی.» شوان بر این مبنا، سه علت حقیقی برای خطا برمی شمرد:

  1. نقصان خرد: در این حالت نقص در سوژه است که یک مانع باطنی ذاتی یا عَرَضی و کسبی است.
  2. نقصان اطلاع: در این حالت نقص در ابژه است یعنی فقدان معلومات ضروری.
  3. نقصان فضیلت: در این وضعیت، نقص از جهت نحوه عمل سوژه است؛ بدین معنی که ورود عناصر متعلق به هوی (یعنی جنبه فردی و نفسانی سوژه) موجب تشتت می­شود، نه نقص در حقیقت خرد سوژه. در این حالت عدم کارکرد صحیح عقل، به تعبیری «نقصان ناشی از حاشیه ذهن سوژه» است.

بنابر این دور از انتظار نیست که حتی در شهودهای برخی از عارفان بزرگ هم رد پای محدودیت های صوری یا فردی دیده شود که البته تشخیص این موارد در حیطه صلاحیت کسانی است که خود به لحاظ شناختی در مرتبه‌ بالاتری قرار داشته باشند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۸

نظرات  (۱)

پاراگراف پایانی حاوی نکته بسیار مهمی است که مدتهاست در ذهن من خلجان دارد و در ابتدا از اینکه در نوشتار شما به آن اشاره شده بسیار ذوق‌زده شدم اما جمله انتهایی باعث شد که فوراً زبان در کام کشم!

پاسخ:
راستش متوجه نشدم که علت زبان در کام کشیدن شما چه بوده، حدسم این است که چون گفته شده قضاوت درباره شهودهای عرفای بزرگ صلاحیت خاص خود را می طلبد شما چنین برداشتی کرده اید. اگر بیشتر توضیح بفرمایید شاید بتوانیم درباره این موضوع گفتگو کنیم و از نظرات شما استفاده کنم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">