56- دانش سمبولیسم
در بحث از متافیزیک اشاره شد که روش متافیزیک، سمبولیک، کیفی و تالیفی است. برخلاف فلسفه مدرن که روش آن تحلیلی، کمّی و مبتنی بر عقل استدلالی است. همان گونه که برای بررسی و شناخت و نحوه کارکرد مفاهیم عقل جزوی، نیاز به دانشی است که آن را منطق می نامند، دانش سمبولیسم نیز به سمبول ها و امکانات و خصوصیات آنها می پردازد که در واقع، ایده های عقل کلی محسوب می شوند. «دانش سمبولیسم رشته دقیق و منضبطی است که تنها از راه تمییز و تشخیص معانی کیفی جواهر، رنگها، صورتها، و نسبتهای مکانی و غیره قابل پیگیری است.» (الدمدو)
بر طبق نظر سیدحسین نصر، فهم سمبول مستلزم دانش سمبولیسم و احاطه داشتن به اصول آن است. فهم کامل سمبولیسم، مترادف است با دانستن معنای نمادین اشکال، رنگها، صورتها و یافتن راهی برای دیدن حضور خداوند در همه جا، یعنی راهی برای قدسی کردن همه چیز. سمبول، واقعیت عینی را به مثابه امری قدسی مکشوف میکند. چنین فهمی مستلزم قوه تمییز متافیزیکی و در گرو آموزش عمیق است. این آموزش، البته به معنی نفی وجه واقعی موجودات نیست (پایان نظر دکترنصر). در اینجا منظور از آموزش، صرف انتقال مفاهیم ذهنی نیست، بلکه مکشوف ساختن وجه دیگری از موجودات است که برتر از کیفیات محسوس و جنبه کمّی اشیا است و با ریشه وجودی آنها پیوند نزدیکتری دارد.
مخاطب این آموزش نه تنها ذهن و سایر قوای عقل جزوی، بلکه کل وجود متعلم است. شوان دراین باره می گوید: «دانش سمبولها از معنا و مدلول کیفی جواهر مادی، اشکال و صور، جهات مکان، اعداد، پدیدههای طبیعی، وضعیتها، نسبتها، حرکتها، رنگها و سایر صفات یا حالات اشیاء سرچشمه میگیرد. در اینجا با ارزیابیهای سلیقهای و شخصی سروکار نداریم، چرا که کیفیات ساری در کیهان در نسبت با «هستی محض» و هم مطابق با سلسله مراتبی سامان یافته که از فرد انسانی واقعی تر است. پس آنها مستقل از ذائقه های ما هستند و یا اینکه آنها را تا حدی که ما خود با «هستی مطلق» منطبق و سازگار هستیم تعیین می کنند. ما تا حدی که خود از وجه کیفی برخورداریم در جهت کیفیات بالا میرویم.»
بنابر این، برای وصول به حقیقت، همان گونه که در بحث از عقل کلی مطرح شد، به تعبیر شوان، باید قوت عقل کلی را در خود بیدار ساخت، نه با تلاش برای بیان علت حقایقی که شخص از آنها اطلاعی ندارد، بلکه با سمبولیسم زیرا «طرز مقال حکمت در درجه نخست بر تشبیه و تمثیل [سمبولیسم] است.» بسیاری از سخنان گنون و کوماراسوامی، در جهت رسیدن به چنین فهمی است، یعنی پرده برگرفتن از رمزهای سنتی.
خلاصه کلام اینکه دانش سمبولیسم، همچون همه دانش های دیگر، برپایه اصول و روش های خاصی قرار گرفته است. سمبولیسم، به گفته نصر، نه تخیل شاعرانه بلکه دانشی است که با ریشه هستی شناسی موجودات پیوند دارد. بنابراین، ماهیت نمادین درخت به همان اندازه پوست درخت، بخشی از هستی آن است و هیچکدام ساخته بشر نیست. به تعبیر کوماراسوامی، «زبان بین المللی سنتی ما» زبانی ریاضی وار و دقیق است.
به نظر می رسد امروزه با سیطره یافتن تفکر پوزیتیویستی بر اذهان، دانش سمبولیسم، همچون خود متافیزیک به معنای سنتی آن، مورد غفلت کامل و حتی انکار قرار گرفته است. به گفته نصر، انسان امروز به ندرت معنای نمادها را میفهمد. از همین رو امکان سوء فهم نمادهای با منشأ شیطانی و درآمیختن آنها با نمادهایی که منشأ متعالی دارند، بسیار زیاد است. بخش اعظم شعر و نقاشی سمبولیک و همچنین اسطوره شناسی یونگ را می توان از زمره این نمادپردازی ها به شمار آورد. (نصر)
گنون، که تا پایان عمر دست از مبارزه با معنویت های دروغین و رازآموزی های معکوس برنداشت، درباره این تفسیرهای نادرست و برداشت های ناصواب می گوید: «برحذر باید بود از خلط بین معنی و صورت مورد تصرفی که آن معنی را تنها به این صورت می توان به تصویر درآورد و حتی شاید تفهیم کرد (به عنوان افراد بشر) زیرا بدترین خطاهای مابعدالطبیعی (یا ضد مابعدالطبیعی) از دریافت ناقص و تفسیر غلط رمزها نتیجه شده است» اهمیت این موضوع نزد گنون به حدی است که وی خطر معنویت های کاذب را برای انسان و جوامع بشری، بسی بیشتر از اعتقاد به فلسفه اصالت ماده (ماتریالیسم) میداند.
بنابراین، گام نهادن در وادی رمز کار هرکسی نیست و حتی ممکن است موجب آسیب رسیدن به فرد شود. به تعبیر ابن طفیل در کتاب زنده بیدار: «بیان امری که در تعبیر نگنجد از الفاظ توقع کردن، خویشتن را در خطر افکندن است.» در همین پیوند، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که قرآن از یکسو، وضع سمبول را فقط مختص به خدا می داند: یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ (ابراهیم، 25) و از سوی دیگر کسانی را که از این دانش بی بهره اند از چنین کاری برحذر می دارد:لا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (نحل، 74)