ادب و اندیشه

آخرین نظرات

26- مرتبه صوری

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ب.ظ

با نزول از نردبان مراتب واقعیت، بلافاصله پایین تر از مرتبه تجلی فوق صوری، به ساحت تجلی صوری می رسیم که خود به دو بخش صوری لطیف و صوری کثیف تقسیم می شود که درادامه توضیح  مختصری درباره هر کدام داده می شود.

مرتبه صوری لطیف (subtle)

در این مرتبه، خلقت یا تجلی به لباس صورت درمی­آید؛ یعنی ساختار معینی به خود می‌گیرد که موجب تمایز و تفرد موجودات این عالم می‌شود. کاربرد صفت «لطیف» برای این مرتبه، در جهت متمایز نمودن آن از مرتبه پایین‌تر یعنی حالت صوری کثیف است که ویژگی اصلی آن فشردگی و انعقادیافتگی است.

باید توجه کرد که اصطلاح “صورت” که در اینجا به‌کاررفته به معنای ساختار و چارچوب است. یعنی نوعی تعیّن و محدودیت که اجزاء موجود را نسبت به یکدیگر در وضعیت خاص و معینی تعریف می‌کند که تخطی از آن موجب نیستی شیء می‌شود. به‌عبارت‌دیگر، موجود صوری دارای اجزا و مؤلفه‌هایی است که بر طبق نظم و هیاتی خاص گرد هم آمده‌اند و بر روی‌هم، ماهیت آن موجود را می‌سازند و درعین‌حال آن را از سایر موجودات متمایز می‌نمایند.

به سخن دیگر، در کاربرد حاضر، صورت در مقابل ذات و به‌منزله برون‌فکنی ذات و تجلی آن است؛ بر همین اساس، شوان رابطه میان مرتبه فوق صوری و مرتبه صوری را این گونه مطرح می‌کند که نسبت این دو درواقع نسبت ذات و صورت است. به تعبیر وی صورت، ذات انعقادیافته (coagulated) است؛ همان‌گونه که یخ، چیزی جز آب نیست که دچار انجماد شده است؛ بنابراین «عالم صوری ]یعنی مجموع حالات مادی و نفسانی[ دارای خاصیت “منجمد کردن” جواهر روحانی (Spiritual substances) است و باعث تفرّد آن‌ها و درنتیجه جدا شدن کمابیش اساسی آن‌ها از یکدیگر می‌شود.»

تمثیل انجماد یا تبلور را باید در چارچوب سمبولیسم دقیق مکتب خردجاوید مدنظر قرار دارد. از یک نظر بلور یخ چیزی جز آب نیست اما از دیدگاه دیگر کاملاً با آن فرق دارد زیرا اجزاء آن نسبت‌های جدیدی با یکدیگر یافته‌اند؛ به‌عبارت‌دیگر سیالیت و پویایی آب، در یخ تبدیل به سکون و ایستایی می شود. به همین ترتیب می‌توان گفت آنچه موجب می‌شود تا فوق صوری به صوری بدل شود، شرایطی محدودکننده است که باعث تعیّن و تقیّد بیشتر می‌شود. در سمبولیسم سنتی، «آتش» سمبول حالت صوری لطیف است.

مرتبه صوری کثیف (gross)

ساحت مادی عالم ظهور، نازل‌ترین و مقیدترین مرتبه از واقعیت است و بیرونی‌ترین دایره به شمار می‌رود که همانند پوسته عوالم غیبی است. «ازنقطه‌نظر دنیا، اصل الهی در پشت پوشش‌هایی پنهان است که نخستین آن‌ها ماده است، این ماده خود را چون بیرونی‌ترین لایه یا پوسته آن کل نامرئی می‌نمایاند.» (شوان)

این همان مرتبه‌ای است که انسان با حواس پنج‌گانه خود درک می‌کند و قاعده هرم واقعیت، از دیدگاه انسان است. این مرتبه را به نام های دیگری نیز نامیده اند مانند: حالت مادی، حالت جسمانی و حالت حسانی (sensorial).  اصطلاح «کثیف» در اینجا دقیقاً در مقابل «لطیف» است و نشان‌دهنده درشتی و فشردگی و انعقادیافتگی است که از ویژگی‌های حالت مادی است. (باید توجه کرد معنایی که امروزه در زبان فارسی از کلمه «کثیف» به ذهن می آید ربطی به معنای اصلی آن در زبان عربی  ندارد. امروزه ما کثیف را به معنای چرک و آلوده و در مقابل کلمه تمیز به  معنای پاک و خالص به کار می بریم که از قضا همین کلمه تمیز هم در گذر زمان در زبان فارسی دچار تحول معنایی شده است. در زبان عربی، کثافت دقیقا در مقابل لطافت قرار دارد و کلمه متکاثف هم که سابقا در شیمی کاربرد داشت به همین معنا اشاره دارد. شاید بهتر بود مترجمان به جای استفاده از کلمه کثیف از همان واژه متکاثف استفاده می کردند تا چنین تداعی نادرستی به وجود نیاید. به ویژه اینکه ممکن است بعضی افراد که آشنایی دقیقی با این اصطلاح ندارند گمان کنند که در این دیدگاه، عالم مادی و محسوس، عالمی پلید و بی ارزش است! باری، فکر می کنم نزدیک ترین معادل فارسی برای واژه «کثیف» ، به  معنای گفته شده، کلماتی همچون «درشت» یا «زمخت» باشد که به نوعی معنای مقابل لطافت را به ذهن می آورند.)

البته خود این انعقادیافتگی جهان مادی نیز دارای مراتب و درجاتی است به گونه ای که برخی از هستی‌های مادی نسبت به برخی دیگر لطیف­تر یا کثیف­تر به شمار می روند، اما باید توجه کرد که حتی لطیف‌ترین اشیاء مادی هم در قیاس با موجوات عالم صوری لطیف، کثیف محسوب می‌شوند. در سمبولیسم سنتی، «خاک» سمبول حالت صوری کثیف است.

گفته شد که عالم محسوس، قاعده هرم واقعیت "از دیدگاه انسان" است. به‌عبارت‌دیگر، عالمی که حواس ما قادر به درک آن است، تنها یکی از بی­شمار عوالم صوری کثیف است و انسان تا زمانی که تخته بند این جهان است و نتواند به عالم صوری لطیف راه پیدا کند، نخواهد توانست هیچ شناختی نسبت به آن عوالم حاصل نماید. از این رو شوان نتیجه می‌گیرد: «دهها هزار تبلورات یا تجسماتی (materialization) مشابه عالم محسوس مادی بدون هیچ ارتباطی با آن و برای قوای جسمانی ما کاملاً غیرقابل دسترس، یافت می‌شوند که محاط در حالت نفسانی یا لطیف می‌باشند.»  ناگفته پیداست که بر اساس همین مدعا، آگاهی از عوالم مذکور، دور از دسترس علم تجربی است و چنین بیانی تنها می‌تواند برپایه گزارش وحی یا نتیجه شهود عقلانی باشد. بنابراین پذیرش وجود چنین عوالمی عقلا از دو حال خارج نیست یا باید اثبات کنیم که آنچه از طریق وحی یا شهود حکیمان و عارفان به ما رسیده واجد حقیقت است یا این که آن را بعنوان اصل موضوع بپذیریم که در این صورت باید عقلا اثبات کنیم که پذیرش چنین اصل موضوعی درست است. دراین‌باره در آینده توضیح بیشتری داده خواهد شد.

و اما درباب شرایط هستی جهان محسوس، یعنی ظروفی که تحقق موجودات مادی را ممکن می‌سازند، اصحاب خرد جاوید، پنج ویژگی اساسی را برمی­شمارند که عبارتند از: ماده، صورت، عدد، مکان و زمان. یعنی هیچ پدیده و رویداد مادیی نیست که عاری از این پنج خصلت باشد. هر پدیده و رویدادی برای تحقق و عینیت یافتن، نیاز به قالب مکان و زمان دارد، متمایز از پدیده‌های دیگر است و بدون ماده و صورت نیز نیست. مکان، ظرف ایستا و زمان، ظرف پویای پدید‌ه‌هاست. عدد نشانگر کثرت و تمایز است. ماده، جوهر پذیرای صورت و مستعد تقسیمات نامتناهی است و سرانجام، صورت، منشأ صفات و کیفیات است.

به گفته سیدحسین نصر، این پنج ویژگی بستر تجلی مطلق و بی‌نهایت را در عالم مادی فراهم می‌سازند، یعنی ظرف تجلی این دو ویژگی در عالم مادی هستند. تجلی مطلق در مکان، نقطه یا مرکز است که خود فراتر از مکان است، و در زمان، آنِ موجود یا لحظه حال است و در ماده، اتر یا عنصر پنجم است که اصل ماده و انرژی است و در صورت، کره است که کامل‌ترین صورت و محتوی بالقوه همه صورت‌هاست و در عدد، وحدت است که مبدأ و اساس همه عددهاست. تجلی بی‌نهایت در مکان، امتداد نامتناهی آن است و در زمان، دیمومت پایان ناپذیر و در ماده، جوهریت مادی و تقسیم‌پذیری نامتناهی و در صورت، امکان نامحدود تنوع و در عدد، بی‌نهایتی کمیت ظهور است.

دو ویژگی اشاره شده در این نقل قول، یعنی مطلقیت و عدم تناهی اصل اعلی، حائز اهمیت فراوانند و در جای جای مباحث متافیزیکی از آنها سخن به میان می آید. این اهمیت منحصر به مباحث نظری معطوف به اصول متافیزیکی نیست بلکه حتی در قلمرو مربوط به کاربرد اصول نیز تاثیر خود را به جا می گذارند. در بخش های بعدی، اگر فرصتی دست داد، به تناسب بحث، به پاره ای از این کاربرد ها که حتی در زندگی روزمره و مادی انسان هم قابل استفاده است اشاره خواهد شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۰

نظرات  (۱)

/ پنج ویژگی اساسی را برمی­شمارند که عبارتند از: ماده، صورت، عدد، مکان و زمان/

 

من مفهوم عدد را درست متوجه نشدم کارایی عدد درچیست؟

این خود زاده بقیه ظرفهاست.

آیا نیازی نیست که این ظرفها از هم مستقل باشند؟

در عالم کثیف فیزیک ظرف زمان و مکان مستقل نیستند البته در این لحظه.

پاسخ:
به نظر می رسد این پنج مولفه مستقل از یکدیگر هستند و هیچکدام را نمی توان به عنوان ترکیبی از دیگر مولفه ها بیان کرد. عدد در اینجا مبین اندازه و مقدار است و مستقل از چهار شرط دیگر است. ضمن اینکه به نظر می رسد عدد از مفاهیم بسیط و اولیه است و به همین دلیل نمی توان آن را به نحو منطقی تعریف کرد. درباره عدد و کثرت و اندازه انشالله در ادامه مباحث توضیح داده خواهد شد. 
در خصوص زمان و مکان و اینکه ( قاعدتا براساس نسبیت انیشتین) می گویید این دو مستقل نیستند، اگر اشکال شما را درست متوجه شده باشم، گمان نمی کنم نظریه نسبیت می گوید که یکی از این دو را می توان به دیگری تحویل کرد یا تقلیل داد. بحث بیشتر خارج از حوصله این مختصر است. شاید وقتی دیگر.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی