ادب و اندیشه

آخرین نظرات

27- اصطلاح شناسی های دیگر

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ب.ظ

در ادامه بحث از عوالم واقعیت، بی مناسبت نیست که شرح مختصری درباره پنج حضرت الهی بر طبق اصطلاحات تصوف داده شود که عبارتند از :

1-ناسوت: عالم جسمانی یا قلمرو انسانی از این رو که انسان از خاک آفریده شده است.

2-ملکوت: قلمرو پادشاهی از آن رو که بلافاصله بر عالم جسمانی حاکم است. وجه‌تسمیه ملکوت از مَلِک  به معنی پادشاه است نه مَلَک به معنی فرشته.

3-جبروت: عالم قدرت است که در کون کبیر معادل آسمان است و در کون صغیر یا عالم انسانی، عقل مخلوق یا انسانی است که به تعبیر بعضی از حکما «آن بهشتِ “به نحو فوق طبیعی، طبیعی” است که ما در خود حمل می‌کنیم».

4-لاهوت: قلمرو الهی که معادل با هستی در عبارات ودانتایی است و از آن به عقل نیافریده (لَمْ یُخْلق) یا کلمه (Logos) نیز تعبیر می‌شود.

5-هاهوت: مرتبه ماهیت یا فی‌نفسه بودن است که از آن به خودی یا خودِ بی‌نهایت هم تعبیر می‌شود. واژه هاهوت برگرفته از کلمه “هو” است که بر بی‌چونی ذات فوق هستی و واقع مطلق دلالت دارد.

در نظام سلسله‌مراتبی اهل تصوف، کل معادل است با سلسله‌مراتب حکومت‌های الهی از حاضرترین تا کمترین حضور یا غایب‌ترین (شوان).

علاوه بر هر یک از مراتب واقعیت، ترکیب حالت‌های مختلف آن‌ها براساس نقطه شروع و پایان، به انواع گوناگون قابل تصور است که ذیلا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. مجموع حالت جسمانی و حالت نفسانی را قلمرو طبیعی یا طبیعت می‌نامند. ، مجموع قلمرو طبیعت و تجلی فوق صوری، قلمرو کیهانی را تشکیل می دهد. قلمرو نسبیت یا مایا (بر طبق اصطلاحات ودانتایی) مجموعه‌ای متشکل از قلمرو کیهانی و حالت هستی است. و سرانجام قلمرو نسبیت به علاوه مرتبه ورای هستی کل تام را تشکیل می‌دهد.

قلمرو کیهانی که همان تجلی است و به‌نوعی در برابر اصل قرار می‌گیرد، به اسم خلقت یا وجود منفصل هم نامیده می‌شود. «همانطور که وجود، کلمه یا اسم صادر شده از ورای وجود است، عالم یا وجود منفصل هم کلام متعلق به وجود (یا خدای متشخص) است.» (کاتسینگر). «این نحوه نامگذاری تأکیدی است بر انفصال میان این مرتبه و مرتبه‌ای که درست بالاتر از آن قرار گرفته، یعنی مرتبه مطلق نسبی. هیچ مخلوقی را نمی‌توان هم عرض و همتای او قلمداد نمود. از سوی دیگر نامیدن آن به اسم ظهور یا تجلی، یادآوری کننده بی‌نهایتی واقعیت اعلی و سریان آن در تمام کائنات است.» (همان).

در باب اصطلاح "کیهان" و "قلمرو کیهانی" لازم است توضیحی داده شود. در متون خردجاوید مقصود از کیهان، همانطور که گفته شد، کل قلمرو تجلی است که شامل تجلی فوق صوری، تجلی نفسانی و تجلی جسمانی می‌شود و بنابراین به کلی متفاوت از اصطلاح کیهان است که امروزه به کار می‌رود. در نجوم جدید، اصطلاح کیهان به مجموعه کل جهان مادی که متشکل از ستارگان و سیارات و کهکشان‌ها و ابرکهکشان‌ها و خوشه‌ها و سایر اجرام آسمانی است اطلاق می‌شود و به‌هیچ‌وجه معنای فوق مادی یا فوق­جسمانی در آن لحاظ نمی‌شود. به‌عبارت‌دیگر، اصطلاح کیهان در علم جدید، واجد محتوای کاملاً تک ساحتی و افقی است، درحالی‌که کاربرد قدیمی آن، عمودی و دربردارنده سلسله‌مراتب وجود شناختی است. بنابراین اصحاب خرد جاوید هنگامی‌که از علوم کیهان شناختی سنتی سخن می‌گویند قلمروهای غیرمادی این علوم را هم در نظر دارند. این نمونه‌ای از تقلیل معنایی واژه‌ها در جهان مدرن است که به دلیل تقلیل در مصادیق پدید آمده است. (برای بحث بیشتر درباره اصطلاحات cosmos  و cosmology  و معادل های فارسی آن‌ها، به دیباچه مترجم بر کتاب جهان‌شناسی سنتی و علم جدید مراجعه شود. وی معتقد است برای اصطلاح cosmos  ، واژه جهان در مقایسه با لفظ کیهان، معادل بهتری است.)

همان گونه که در ابتدای این بخش گفته شد، دکترین ذومراتب بودن حقیقت، جزء جدایی ناپذیر همه سنت‌های راستین و ادیان اصیل است. شوان در همین راستا به شرح و بیان اصطلاحات قرآنی متناظر با مراتب گوناگون واقعیت می پردازد. به گفته وی، سطوح واقعیت بر اساس واژگان قرآنی و به ترتیب نزولی عبارتند از:

1-یگانگی مطلق، نه دویی: که از آن تعبیر به خداوند می‌شود و آیه «قل هو الله احد» بیانگر آن است.

2-خداوند از جهت خالق بودن و وحی‌کننده بودن و نجات دهنده بودن: این مرتبه، مرتبه صفات الهی است.

3-عرش: این مفهوم پذیرای تعابیر گوناگون در سطوح مختلف است. در یک نظرگاه کیهان شناختی، عرش به مستقیم‌ترین نحوه نماینده تجلی فوق صوری است. عرش که آسمان یا سعادت صرف هم خوانده می‌شود در کون کبیر متناظر با عالم فرشتگان و در کون صغیر متناظر با عقل است که منظور از عقل در اینجا عقل کلی است.

4-کرسی: در مقام تمثیل گفته می‌شود کرسی جایی است که دو پای خداوند بر آن قرار دارد. کرسی سمبول تجلی نفسانی است و تواما واجد هر دو صفت لطف و عنف است یا به تعبیر دیگر عالم تضادها و دوگانگی‌هاست. و اصولاً تضاد و تزاحم ناشی از صورت است که در مراتب مادون تجلی فوق صوری پدیدار می‌شود.

5-ارض: دورترین و غیرمستقیم‌ترینِ حضرات پنج‌گانه است. زمین سطح وجود انسان است که به‌عنوان “خلیفه روی زمین” آفریده شده.

گفتنی است که در انسان، نفس تصویر کرسی و بدن تصویر ارض است و عقل، همان‌گونه که گفته شد تصویر عرش است و گذرگاهی است که به سوی اسرار خلق نشده و اسرار خود رهنمون است که در غیاب آن هیچ تعقل (intellection) متافیزیکی ممکن نیست. درباره intellection در بخش های بعدی توضیح داده خواهد شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی