ادب و اندیشه

آخرین نظرات

30- نحوه ظهور و تکوین مراتب واقعیت

جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۴۷ ب.ظ

اکنون که چشم انداز کلی مراتب واقعیت مشخص گردید، جای این پرسش اساسی هست که اصولاً چگونه و به چه دلیل دوقطبی ها و تعیّن‌ها به وجود می‌آیند و موجب می‌شوند که بی‌شمار کثرت‌های گونه‌گون از دل واقعیت مطلق و یگانه به ظهور برسد.

پاسخ این پرسش را باید در نامتناهی بودن اصل اعلی جستجو کرد. بیکرانگی "مطلق"، به معنی تشعشع مهار نشدنی و لبریز شدن آن ذات یگانه است که به نحو استعاری می‌توان گفت مراتبی از واقعیت وجود خویش را به همه اشیاء وام می‌دهد؛ یعنی عدم تناهی واقعیت اعلی، باعث انتشار و سریان آن در تمام کائنات می‌شود به گونه‌ای که می‌توان گفت هر آنچه وجود دارد به نحوی از انحاء و در مرتبه‌ای از مراتب، جلوه‌ای از واقع مطلق است. به گفته شوان، اصل اعلی ازآنجاکه بی‌نهایت است، امکان کل است. یعنی به نحو بالقوه یا بالشّان در بردارنده هر آن چیزی است که امکان به وجود آمدن داشته باشد. به بیان دیگر، حقیقت اصلی همه اشیاء در حقیقت الهی وجود دارد.

گنون تنوع و گوناگونی کیفیات و صفات ذاتی هستی‌ها در مراتب مختلف ظهور را بر اساس نظریه هندویی گونه‌های سه­ گانه یعنی سَتوَه (sattwa)، رَجَس (rajas) و تَمَس (tamas) بیان می‌کند. ستوه یعنی سنخیت با صرف حقیقت وجود که گرایش صعودی دارد. رجس یعنی گسترش امکان‌های واقع در یک درجه خاص از وجود عام که گرایش افقی و بسط یابنده دارد. تمس یا تاریکی با جهل سنخیت دارد و گرایشی نزولی به‌مراتب زیرین است. یکی از معانی رمزی صلیب، همین سه گانه است.

بر اساس این نظریه، هر سطحی از واقعیت، به‌استثنای دو سر طیف، از یک سو گرایش به اصل و علت خود دارد که در مرتبه مافوق آن قرار دارد و از سوی دیگر تمایل به گسترش در مرتبه‌ای که متعلق به آن است دارد، و همچنین به دلیل آنکه از صفت وجودبخشیِ مرتبه مافوق خود بی بهره نیست، عنایتی علّی هم به مرتبه مادون خود دارد و این سلسله تا پایین‌ترین مراتب، امتداد می‌یابد.

شوان نحوه پیدایش کثرت‌ها را بر اساس تمایزات موجود در مراتب مختلف بدین شیوه نیز توضیح می دهد: نخستین تمایز، میان مطلق و نسبی روی می‌دهد. حاصل این تمایز، خدای متشخص است که در قیاس با مرتبه ورای هستی که مطلق محض است، مطلقِ نسبی به شمار می‌رود. منظور از مطلق نسبی این است که در قیاس با همه مراتب مادون خود از بیشترین درجه مطلقیت برخوردار است و فقط در قیاس با مرتبه ورای هستی مطلقیت ندارد. دومین تمایزِ کیفی و نزولی، تمایز میان اصل و تجلی یا میان خدا و جهان است. سومین تمایز باعث تفکیک میان آسمان و زمین می‌شود. در این بیان سمبولیک، مرتبه آسمانی متعلق به اصل و مرتبه زمینی، جهان صرفا طبیعی است که شامل زمین‌ و جهان‌های مشابه دیگر می‌شود. در چهارمین مرحله، خلقت پیرامونی رخ می‌دهد که صرفا افقی و طبیعی است. به این ترتیب، می‌توان گفت کل عالم وجود مشتمل بر چهار مرحله بنیادی است:

1-اصل فی‌نفسه یا مطلق

2-پیش تصویر تجلی در اصل

3- فرافکنی (projection) اصل در تجلی

4-تجلی فی‌نفسه یا خود عالم ظهور

شوان همچنین بر اساس عملکرد مایا نحوه پیدایش کثرت از دل وحدت را این‌گونه توضیح می‌دهد: «مایای الهی که هم کیهانی است و هم وراء کیهانی، اساساً قوا یا عملکردهای زیر را شامل است: نخست عمل جدا کردن یا مضاعف گردانیدن که با انشقاق به سوژه و ابژه شروع می‌شود و هدف آن ایجاد سطحی برای تجلی دو عملکرد متوالی تشعشع (radiation) و انعکاس (reverberation) است، که حرکت و صورت با آن دو متناظرند.»

یعنی فاصله‌ایجاد شده میان سوژه و ابژه، سطحی را برای دو عملکرد تشعشع و انعکاس فراهم می آورد. بنابراین تشعشع و انعکاس، دو اصل اساسی در تکوین عوالم مادون اصل به شمار می روند. منظور از تشعشع، انتقال از مرکز به پیرامون است، که در اینجا آنچه منتقل می‌شود اصل وجود و هستی پیرامون است و منظور از انعکاس، تعینّی است که در مرتبه پیرامونی و در اثر تشعشع پدید می‌آید. در مقام تمثیل می‌توان پخش شدن امواج آب از مرکز تموجات به سوی محیط پیرامونی را مشابه تشعشع دانست و دوایر متحدالمرکزی را که در اثر تموجات آب به وجود می آیند، نمایش انعکاس در نظر گرفت. از همین روست که شوان حرکت را متناظر با تشعشع و صورت را متناظر با انعکاس می‌گیرد.

از سوی دیگر، می‌توان کل فرایند یادشده را که منجر به گسترش تمایزات می‌شود، بر اساس مفهوم نسبیت و تسلسل نزولی آن توضیح داد. آنچه در عالم الهی و «بیرون از جوهر مطلق» سطحی را برای فعلیت یافتن تشعشع و انعکاس تشکیل می‌دهد نسبیت است. اما عملکرد نسبیت به همین جا ختم نمی‌شود و به همان ترتیب، «بیرون از مرتبه الهی - با فرافکندن خود - سطح دیگری فرا می‌فکند که بسیار نسبی‌تر است یعنی تمام کیهان. این نسبیت در درون کیهان همان روند تقطیع را تکرار می‌کند تا به نقطه نهایی دنیای مادی برسد. مرتبه‌ای از نسبیت وجود ندارد که شامل این دو عملکرد یا بعد نباشد.»

اصطلاحات انعکاس و فرافکنی در اینجا از اهمیت زیادی برخوردارند. انعکاس نیازمند سطحی برای بازتاب است و فرافکنی نیازمند فضایی برای پیش روی است که هر دو جدا از مبدأ در نظر گرفته می‌شوند، درحالی‌که بنابر تعریف، اصل اعلی بی‌نهایت است و چیزی و جایی بیرون از آن وجود ندارد؛ پس انعکاس یا فراکنی چگونه می‌تواند صورت پذیرد؟ مگر بیرون از جوهر مطلق، چیزی هست که بتوان از لفظ "بیرون" استفاده کرد؟ به‌عبارت‌دیگر وقتی گفته می‌شود که اصل مطلق به واسطه پری و بی‌نهایتی خود، از طریق تشعشع‌ها و انعکاسات بی حد و حصر، مراتبی از واقعیت و وجود خود را به همه اشیاء وام می‌دهد، در این نحوه بیان گویی از یک طرف، "اصلی" هست و از طرف دیگر، مراتبی غیر از اصل وجود دارند که "اصل" به آن‌ها واقعیت می‌بخشد. می‌توان پرسید فضا و بستر این تشعشع و انعکاس چیست؟ اگر چیزی جز خود "اصل" نیست، فرافکنی چه معنایی دارد و اگر چیزی جز خود مبدأ است، در این صورت، یگانگی و بساطت و به‌تبع آن، مطلقیت و بی‌نهایتی "اصل" زیر سوال می‌رود.

پاسخ شوان را می‌توان در این جمله پیدا کرد که می‌گوید: «یک دوگان نخستین وجود دارد: جوهر و - اصولاً در جوهر ولی درواقع مادون واقعیت مطلق آن- نسبیت یا مایا». پس درواقع نسبیت یا مایا خارج از جوهر مطلق نیست بلکه مادون واقعیت آن است. این بیانی دیگر از همان آموزه مایا است که شرح آن گذشت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی