ادب و اندیشه

آخرین نظرات

41- عقل کلی و تعقل شهودی – بخش پنجم

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۵۹ ب.ظ

قسمت قبلی را با یک پرسش اساسی به پایان رساندم: چگونه است که عموم انسان ها با وجود برخورداری از قوه عقل کلی، نسبت به آن و محتوای آن آگاهی ندارند یا حتی آن را انکار می کنند؟ (و البته این انکار مختص افراد عامی و ناآگاه هم نیست بلکه برخی از بزرگان فکر و فلسفه صریحا خط بطلان بر چنین قوه ای کشیده اند.)

در پاسخ می توان گفت که اهل حکمت جاویدان، به تبع پیروان ادیان، عامل اصلی این غفلت را، "هبوط" انسان می دانند که باعث شده «دستش از هسته فوق شخصانی هستی خویش کوتاه شود؛» به گونه­ای که تنها نور ضعیف عقل جزوی که انعکاسی از عقل کلی است و غیرمستقیم و حصولی است در او باقی بماند و عقل کلی صرفاً بصورت بالقوه و ناتمام در او باشد.

در برابرِ انسان هبوط زده، انسان ماقبل هبوط قرار دارد که او را انسان ازلی (primordial man) یا انسان عهد نخستین هم می خوانند که کاملاً از نعمت عقل شهودی برخوردار بوده و نزد او وحی و کشف یکی بوده و به همین دلیل هم برای او صورت های دینی مختلف وجود نداشته است.(شوان). مارتین لینگز وجه تمایز انسان ازلی از انسان هبوط کرده را گشودگی چشم دل یا به تعبیر بسیاری از سنت­ها، بیدار دلی می داند و با تعمیم معنا، قدیسان را نیز در زمره کسانی می شمارد که از هبوط رهایی یافته و به بیداردلی نایل شده اند.

باید توجه کرد که غفلت ناشی از هبوط، صرفا یک ناآگاهی در عداد جهالت های متعارف نیست، بلکه در واقع یک وضعیت وجودی است؛ یعنی نحوه وجود و حضور انسان در عالم مادی محسوس، خواه ناخواه این وضعیت را برای انسان فراهم آورده و او باید راهی برای رهایی پیدا کند.

شوان انسان متوسط را، حتی اگر بتواند از حیث ذهنی مولفه هایی از این پیام را دریابد، مخاطب پیام متافیزیک محض نمی داند. به گفته او «محال است که واقعیت کشف (یعنی تعقل شهودی) را بتوان به همه افهام ثابت کرد.»  مخاطب این پیام انسانهایی هستند که عقلشان واجد این سه ویژگی باشد: تمییز، نظاره (contemplation) و عمل. این سه ویژگی از اهمیت زیادی برخوردارند. خصلت اول به این معنی است که شخص بتواند از یک سو میان «مطلق» و «نسبی» و از سوی دیگر میان خود نسبی ها به نحو شهودی تمییز قائل شود. خصلت دوم به توانایی شناخت هستی محض و ذات محض اشاره دارد. و سرانجام، ویژگی سوم به معنی داشتن آمادگی برای گذر از قوه به فعل، گذر از انتزاعی به ملموس و گذر از عقل به اراده است (شوان)

توجه به این نکته بسیار مهم است که حدت ذهن و تیزی خرد، حداکثرتاثیری که احتمالا می تواند داشته باشد در ویژگی اول است، اما نظاره  و عمل مقولات دیگری هستند که در وضعیت وجودی انسان تاثیر می گذارند و البته همین تاثیر می تواند منجر به تغییر در قوه تمییز هم بشود. یعنی نظاره و عمل باعث گشوده شدن چشم دل و ارتقاء قوه تمییز می شود. لزوم نظاره و عمل، علاوه بر شناخت، به این دلیل است که انسان هبوط­زده، همانطور که گفته شد، در وضعیت وجودی خاصی گرفتار شده که رهایی از آن با شناخت نظری صرف ممکن نیست. به عبارت دیگر صرف مطالعه و شناخت و تحقیق و پژوهش نظری، ولو این که موضوع آن بسیار معنوی و مرتبط به دقیق ترین آموزه های مکاتب معنوی مختلف باشد، حداکثر دستاوردی که برای انسان دارد افزایش حجم معلومات و دانسته های اوست که بدون دو ویژگی دیگر، شخص را به انبانی از اطلاعات ظریف و زیبا و رنگارنگ تبدیل می کند و حتی در ساده ترین خوی ها و عادات او هم تاثیر محسوسی نخواهد گذاشت.

اصحاب خرد جاوید بر این باورند که در شرایط کنونی، که برحسب اصطلاحات دینی آن را آخرزمان می خوانند، تنها وحی است که می‌تواند این قوه نهفته را در انسان به فعلیت برساند. یعنی دست انسان امروزی از منبعی به نام عقل  کلی کوتاه است و تنها به مدد وحی می توان به دستاوردهای شهود عقلانی نایل آمد. در عین حال باید توجه کرد که هرچند دین برای رستگاری عموم انسانها نازل شده، اما فعلیت بخشیدن به عقل کلی و دستیابی به تعقل شهودی، در دسترس عموم انسان ها نیست. شوان از این نظر انسان ها را به دو دسته تقسیم می کند. دسته نخست کسانی هستند که به گفته او «تعقل شهودی از عین ذات آنها غایب است.» که در این صورت نمی توان چنین قوه ای را در ایشان خلق کرد و سخن گفتن از «فعلیت بخشیدن به آن» بی معنی خواهد بود زیرا قوه ای وجود ندارد که بخواهد به فعلیت برسد. دسته دوم کسانی هستند که غیبت تعقل شهودی در آنها «صرفاً عارضی باشد؛» در این صورت می­توان آن را به فعلیت درآورد.

به این نکته نیز باید توجه نمود که از نظر شوان، عقل تحلیلی، یعنی زیرکی و چالاکی ذهنی، الزاما با عقل کلی و قوه بصیرت معنوی، لازم و ملزوم یکدیگر نیستند. یعنی ممکن است عقل در مرتبه تحلیلی و استدلالی، بسیار تند و تیز باشد ولی در ورای آن اصلاً کار نکند؛ یا ممکن است در ساحت عرفانِ محض نافذ و ژرفیاب باشد اما فاقد وسعت باشد. یعنی در عمل (و نه در اصل خود) نتواند برخی جنبه های اشیا یا برخی ساحت های واقعیت را دریابد. به این ترتیب، ملاحظه می شود که از نظر شوان، عموم انسان ها به لحاظ بهره مندی از قوه تعقل شهودی از گوهر واحدی برخودار نیستند. به عبارت دیگر، هر کسی قابلیت عقل کلی یا شهود عقلی را ندارد.

اکنون باید دید در انسان های دسته دوم چگونه می توان عقل کلی را به فعلیت رساند. در این ارتباط، نکته کلیدی این است که «تعقل شهودی مستلزم شرایطی است که نه‌تنها عقلی بلکه اخلاقی در عمیق ترین معنای این ­واژه­ اند.» (شوان) به عبارت دیگر، برای درک شهودی، تلاش و آمادگی سوژه هم لازم است، چه در بعد نظری و چه در بعد عملی. منظور از اخلاق در اینجا صرف روابط اجتماعی یا حسن و قبح های اخلاق متعارفی نیست، بلکه عمیقا با مفهومی به نام «فضیلت» پیوند دارد. فضایل اخلاقی، از  دیدگاه خردجاوید، ویژگی های هستی شناسانه ای هستند که در درجه اول رابطه میان انسان با مطلق و سپس با خود و با انسان های دیگر را تعیین می کنند. به عنوان نمونه یکی از فضیلت های اساسی انسان، تواضع است که مستلزم آن است که انسان اولا به این امر آگاهی یابد که «در برابر مطلق، هیچ است» و ثانیا رفتار و کردار خود را بر مبنای این آگاهی تنظیم نماید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">