42- عقل کلی و تعقل شهودی – بخش ششم
در بخش پیشین گفته شد که فعلیت بخشیدن به عقل کلی و دستیابی به تعقل شهودی، در دسترس عموم انسان ها نیست. از این نظر انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند. دسته نخست کسانی هستند که تعقل شهودی از عین ذات آنها غایب است که در این صورت سخن گفتن از «فعلیت بخشیدن به آن» بی معنی خواهد بود. دسته دوم کسانی هستند که غیبت تعقل شهودی در آنها صرفاً عارضی است؛ در این صورت اگر شرایط لازم مهیا باشد، میتوان آن را به فعلیت درآورد. اکنون پرسش این است که در انسان های دسته دوم چگونه می توان عقل کلی را به فعلیت رساند.
در پاسخ به این سوال باید گفت که اثبات و استدلال تنها راه شناخت نیست. گاه صرف تماشای یک تابلوی نقاشی یا شنیدن یک قطعه موسیقی همه حقیقت مضمر در آن تابلو یا آهنگ را یکجا آشکار می کند. در این حالت سایه ای یا پرتوی از شهود عقلانی نمود پیدا می کند زیرا آن نقاشی یا موسیقی هرچه باشد هنوز در عالم صورت است و نمی تواند با امر فوق صوری که متعلق ادارک عقل شهودی است یکی باشد، اما به هر حال گویاتر و رساتر از تفکر تحلیلی و تشریحی است و به نحو ترکیبی یا تالیفی مجلای حقیقت فوق صوری می شود. بنابر این یکی از راه های فعلیت بخشیدن به تعقل شهودی، تمرکز معنوی بر سمبول ها و صورت هایی است که می توانند بین انسان نظاره گر و امر فوق صوری واسطه شوند و همچون نردبانی او را به بالا رهنمون شوند. این نکته به ویژه در فلسفه هنر نمود بارزی پیدا می کند. زیرا اثر هنری اصیل، در واقع جنبه ای از بی نهایتی اصل را در خود دارد و هرچند محدود به صورت است اما تو گویی همواره در حال شکافتن پوسته صورت و فرارفتن از خود است. بورکهارت می گوید: «شهود عقلانی از سمبول های صورت های نوعی (آرکتیپها) آغاز می کند و به خود آنها دست مییابد.» به عبارت دیگر، آن نقاشی یا آن آهنگ، بیدار کننده روح است تا آن حقایق اولیه را دوباره به یاد بیاورد، همچنانکه استدلال عقلی نیز در پاره ای موارد، توان چنین کاری را دارد. در سخن بورکهارت، منظور از صورتهای نوعی همان صور افلاطونی است.
با همه آنچه گفته شد، از آنجا که عقل کلی، به خلاف قوای متعارف انسان از قبیل خیال و حافظه و حتی عقل جزوی، در بین آدمیان عمومیت ندارد، به نظر می رسد داشتن درک صحیح و تصور درست از مفهوم این قوه و کارکرد آن یعنی تعقل شهودی، برای انسان متوسط امری دشوار یا حتی محال باشد. واضح است که فقدان چنین امکانی در برخی افراد، حقیقت آن را نفی نمی کند، همچنان که به صرف عمومیت نداشتن پدیده وحی و الهام، منطقا نمی توان امکان آن ها را نفی کرد. با این حال در پاسخ به این سوال که تعقل شهودی چگونه چیزی است، برای تقریب به ذهن، می توان به برخی از نمونه ها اشاره کرد. به عنوان مثال شوان معتقد است که در فلسفه ارسطو مستند قول به الوهیت (theism) و قول به هیولی و صورت (hylomorphism) از مقوله کشف است نه استدلال تنها. به عبارت دیگر، تصورات اساسی ارسطو (مانند صورت و هیولی) حقیقتاً از نوع شناخت متافیزیکی و بنابراین از نوعی شهود فراذهنی برجوشیده است. به این ترتیب مشخص می شود که شهودهای فراذهنی، از آنجا که اصولا فراتر از مفاهیم صوری و ذهنی هستند، هنگام پدیدار شدن در حیطه صور، لاجرم باید در قالب سمبول ها متجلی شوند. بنابراین اگر شخص به درک متافیزیکی ویژه ای نایل شود به گونه ای که بتواند از خود سمبول - هر سمبول اصیلی که باشد - به حقیقت آن سمبول برسد، نوعی از تعقل شهودی را تجربه کرده است. یعنی درک صحیح سمبول می تواند نقطه آغازی برای تعقل شهودی باشد.
یکی از نتایج بحث اخیر این است که هرچند شهود عقلانی پدیده ای عام و همگانی نیست، اما در عین حال، این چنین نیست که عامه انسان ها از ثمرات و فواید آن محروم باشند، زیرا اولا تاثیرات وجودی چنین پدیده ای، آنچنان سنگین و پرشدت است که خواه ناخواه دامنه نفوذ آن از شخص تجربه کننده فراتر می رود و ثانیا همانطور که گفته شد، عموم انسان ها می توانند با تامل بر سمبول ها و صور سمبولیک اصیل، اگر نه بطور کامل، دست کم تا اندازه ای، به قلمرو تعقل شهودی نزدیک شوند و از اثرات هستی شناختی آن بهره مند گردند. ضمن اینکه ادیان اصیل هم به نوعی در این میان نقش جبران کننده ایفا می کنند به این معنی که با متجلی ساختن امر فوق صوری به یک صورت خاص (یعنی در قالب یک دین خاص)، که در عین حال تام و کامل هم هست، زمینه بهره مندی اکثریت انسان ها را از اثرات وجودی امر فوق صوری فراهم می آورند.
آنچه که تا اینجا در باب عقل کلی و شهود عقلانی گفته شد صرفا تعریف و توصیف عقل کلی و عملکرد آن و در واقع طرح مدعای دیدگاه خردجاوید در این باب بود اما از برهان یا استدلال این دیدگاه برای اثبات وجود عقل کلی سخنی به میان نیامد. طرح این موضوع منوط به بررسی عقل جزوی و همچنین معنا و کارکرد دقیق برهان و استدلال، از نظرگاه خردجاوید است که در بخش های بعدی به آن پرداخته می شود.