48- سمبولیسم - بخش یکم
گفته شد که تعقل شهودی یا شهود عقلانی که عملکرد اصلی عقل کلی است، نیازمند بیداری و آمادگی نفس برای رویت حقایق بنیادین است. یکی از راه های گشوده شدن چشم جان روبرو شدن با سمبول هاست. اصطلاح سمبول (symbol) و مشتقات آن از واژگان کلیدی در مکتب خردجاوید است. برای بدست آوردن درک درستی از آموزه های این مکتب، لازم است معنای دقیق سمبول و سمبولیسم به درستی شناخته شود. با توجه به اینکه اصطلاح سمبول کاربردهای متنوعی پیدا کرده و در زمینه های گوناگون از آن استفاده میشود، برای جلوگیری از تداعی معانی های نادرست یا نادقیق، پیش از هر چیز لازم است آنچه را که قائلین به خرد جاوید از این کلمه مراد می کنند به دقت بشناسیم.
سمبول واژه ای یونانی است و در اصل به معنای علامت هویت و شناسایی بوده که این شناسایی از راه مطابقت و تناظر صورت می گرفته است. واژه یونانی سومبولون (sumbolon) به معنای مطابق درآمدن دو نیمه یک شیء است که میان دو نفر شکسته میشده تا در ملاقات بعدی دلیلی بر ارتباط و نسبت این دو با هم باشد. از این رو، در معنای اصلی این کلمه، نسبت مطابقت و تناظر نهفته است.
از منظرلغت شناسی، symbol (به لاتینی symbolum) از دو بخش تشکیل شده است. پیشوند sym به معنی "هم" یا "به هم" و فعل bolon به معنای "انداختن" است. فعل sumballein در زبان یونانی به معنی به هم پیوستن و اتصال دادن و برهم انداختن است؛ مثل اتصال چند جویبار به یکدیگر یا هرگونه عملی که عناصر پراکنده را گردآورده به هم میپیوندد و در نتیجه عناصر و بخشهای به هم پیوسته با هم مناسبات متقابل پیدا میکنند .(ستاری)
در زبان فارسی معادلهای گوناگونی برای سمبول مطرح شده است. با مراجعه به پایگاه اینترنتی فرهنگستان زبان فارسی، مشخص می شود که این فرهنگستان دو واژه «رمز» و «نماد» را به عنوان برابرنهاد سمبول برگزیده است و آن را این گونه تعریف کرده است: « نشانه ای که نمایانگر معنایی پنهان باشد.» و سمبولیسم را اینگونه تعریف کرده است: «شیوه ای ادبی و هنری که با استفاده از رمز و نماد افادۀ معنی کند و از بازنمایی و توصیف صریح بپرهیزد؛ این شیوه از گذشته های دور در هنرهای سنتی و دینی رایج بوده ولی قالب نوین آن بین سالهای 1885 تا 1910 در اروپا احیا شده است.» فرهنگستان براساس این تعریف، معادل های «رمزگرایی» و «نمادگرایی» را برای واژه سمبولیسم انتخاب کرده است. واضح است که این تعریف جامع نیست زیرا سمبولیسم علاوه بر مکاتب هنری و ادبی، در عرفان و فلسفه نیز کاربرد دارد.
اصطلاح سمبولیسم گاه ممکن است به معنی مجموعۀ نمادهایی که در آثار یک نویسنده یا شاعر یا دورۀ معین به کار رفته، نیز مد نظر باشد. در این حالت، فرهنگستان، معادل «نمادگان» را پیشنهاد کرده است. در پاره ای موارد نیز سمبولیسم به معنای مجموعه مفاهیم و درون مایه های نهفته در یک سمبول است که دانش سمبول شناسی متکفل بیان این درون مایه هاست تا جایی که امکان بیان شدن داشته باشد. برای نمونه می توان سمبولیسم صلیب را مثال زد که رنه گنون کتاب مستقلی را به شناخت این سمبول اختصاص داده است.
سمبولیسم به معنای رمز پردازی و نمادپردازی نیز به کار می رود که گاه از آن با واژه تمثیل یاد می شود. «تمثیل» خود با واژگان دیگری از همین ریشه پیوند نزدیک دارد. در قرآن مَثَل و مثال را میتوان معادل سمبول در نظر گرفت. به گفته جلال ستاری مَثَل امری است که غایب غیرمحسوس را شاهد محسوس میسازد و مثال امری است که با شیء اصلی، فی الجمله مناسبتی دارد. واژه مِثل (به کسر میم و سکون ث)، معنای متفاوتی دارد. مِثل، در ماهیت و آنچه مقوّم ذات است با شیء شریک است.
برای شناخت بهتر سمبول و سمبولیسم بهتر است تفاوت آن با برخی اصطلاحات مشابه مورد توجه قرار گیرد. جلال ستاری در کتاب مدخلی بر رمزشناسی عرفانی تلاش کرده است تا این تفاوتها را مورد بررسی قرار دهد. یکی از اصطلاحات نزدیک به سمبول، واژه «نشانه» (sympthem) است. به گفته ستاری، فرق سمبول با نشانه این است که «نشانه مفهومی کلی یا اجتماعی و ثابت است اما سمبول مفهومی وجدانی و فردی و لغزان و متغیر است.»
در نشانه، اتصال دالّ و مدلول به طرز دلخواهانه و به واسطه علامتهای قراردادی است که از پیش معنای ثابت دارند. بنابر این نشانه، علامتی قراردادی، ثابت و عامه فهم و خارجی و تصنعی است که بر تمثیل (analogy) واقعی یا طبیعی یا باطنی مبتنی نیست؛ مانند علائم رانندگی یا منطقی یا ریاضی. نشانه محض همواره جمعی و اجتماعی است. دلیل اینکه نشانه مفهومی اجتماعی است آن است که وضع نشانه مستلزم حیات اجتماعی است.
ستاری، همچنین به نقل از فرهنگ لالاند می گوید که سمبول نشانه است اما برخلاف نشانههای فنی که کاملا روشنند و فقط مدلول خود را بیان میکنند، نشانههای رمزی کدرند نه شفاف، زیرا نخستین معنا یا معنای اولیه، یعنی معنای ظاهری و لغوی و لفظی و آشکار خود از رهگذر مماثله (analogy) به معنای دیگری (معنای ثانویه) اشاره و دلالت دارد و این اشاره و دلالت نیز فقط از طریق همان معنای اولیه صورت میپذیرد، نه به طریقی دیگر.
در توضیح بخش پایانی سخن ستاری، آنجا که می گوید سمبول مفهومی وجدانی و فردی و لغزان و متغیر است، اگر منظور از فردی بودن سمبول، شخصی بودن و نسبی بودن آن است باید گفت از نگاه خردجاوید، برعکس، سمبول امری کاملا عینی و عام و مستقل از فرد است. مخاطب سمبول عام و خاص است. هر چند بهره کامل را کسانی می برند که به دلالتهای سمبول ها دانا باشند. همچنین اگر منظور از لغزان و متغیر بودن سمبول، ابهام و بی ثباتی آن باشد، در این مورد هم سخن صوابی گفته نشده است. فراخی سمبول به معنای ابهام آن نیست. ابهام صفت صور خیال است. استعاره و تشبیه غیر از سمبول است. سمبول به آفاق بالاتری از حدود حس اشاره میکند.
ستاری میان تمثیل و سمبول نیز تفاوت قائل است. به عقیده او تمثیل نوعی استعاره است و استعاره از مقوله تشبیه و مشابهت است. در تمثیل رابطه دو طرف افقی است حال آنکه در سمبول، آنچه معنای ظاهری را به معنای باطنی و مکتوم پیوند میدهد، رابطه ای عمودی است. ستاری نظر هانری کربن را نیز این گونه بیان می کند که تمثیل تلاشی عقلانی است که گذر از مرتبه عقل به مرتبهای دیگر از وجود و به ژرفای نوینی از ذهن را ایجاب نمیکند، بلکه عبارت است از نقش پردازی چیزی (که ممکن است به طریقی دیگر نیز نیک شناخته شود)، در مرتبهای ثابت و لایتغیر از ذهن. اما سمبول فراخوان مرتبهای از خودآگاهی یا ذهن است که با مرتبه بداهت عقلانی تفاوت دارد. سمبول، تنها وسیله بیان چیزی است که به طریقی دیگر قابل بیان نیست و هرگز یک باره "واضح و لایح" نمیشود بلکه همواره باید از نو رازش را گشود. به تعبیر دیگر می توان گفت تمثیل بر استعاره معمولی (metaphore) مبتنی است، حال آنکه سمبول بر استعاره بالابر (anaphore) استوار است.
در همین ارتباط، ستاری نظر یونگ را بیان می کند مبنی بر این که چیزی که آدمی به تصور خود قبلا آن را میشناخته است هرگز به صورت سمبول درنمیآید بلکه فقط در کسوت تمثیلات (allegorie) یا علامات بیان می شود. بر این اساس فرق سمبول با استعاره نیز روشن می شود. استعاره یا مجاز، اتصال دال و مدلول است بدون آنکه معنای مدلول مقدمتا و بطرز واضح تثبیت و مشخص شده باشد. به عبارت دیگر، تفاوت آنها در عمق آنهاست.
برای درک بهتر تفاوت میان سمبول با صور خیال (از جمله استعاره و مجاز) توجه به این نکته ضروری است که «رمز همان مرموز است در قلمرو محسوس، اما صور خیال مبتنی است بر ملاحظه برخی مناسبتهای جزوی و اتفاقی بین امور، و از علم ناقص به حقایق امور سرچشمه میگیرد.» (عالیخانی). از این رو، گفته شده است که کشف اینهمانی رمز و مرموز از طاقت علم عادی خارج است و درک سمبولها و سمبولیسم، به واسطه راسیونالیسم (اصالت عقل جزوی) از دست رفته است. برای درک بهتر این موضوع لازم است معنای دقیق سمبولیسم و مبانی نظری آن از دیدگاه خرد جاوید مورد بررسی قرار گیرد.
پیش از ادامه بحث، متذکر می شوم که از این پس، هر جا از کلمات سمبول، رمز و نماد استفاده شود معنای یکسانی برای آنها مدنظر است مگر اینکه خلاف آن ذکر شود. این مطلب درباره مشتقات آنها از قبیل سمبولیسم، رمزپردازی و نمادپردازی نیز صادق است. در عین حال، علت به کار بردن کلمات غربی سمبول و سمبولیسم، با وجود معادل های فارسی، و کثرت این کاربرد در نوشتار حاضر این است که در بسیاری موارد، برابرنهادهای ذکر شده قادر به انتقال تمامی معنا یا معناهای مندرج در واژه اصلی نیستند یا اینکه تداعی کننده معنا یا معناهایی هستند که لغت اصلی فاقد آنهاست. شک نیست که انتقال صحیح معانی، به ویژه در یک متن فلسفی، مهم ترین معیار برای به کاربردن واژگان درست است، و استفاده از کلمات بیگانه، به هیچ وجه نشانگر بی اعتنایی به فرهنگ خودی و یا شیفتگی نسبت به فرهنگ بیگانه نیست.