سمبولیسم زبان متافیزیک است زیرا مبتنی بر تناظر هر پدیدهای با ذات اولی آن است. از این رو، باید حقایق عوالم بالاتر را به کمک سمبولها در این عالم تصویر نمود. وقتی گفته می شود که هر عالمی تصویر عالم بالاتر از خود است -آنچنان که در آموزه مراتب واقعیت گفته شد- بدین معنی است که ساختار و نسبت های هر عالم، بر اساس عالم بالاتر تعیین گردیده است. از اینجا می توان نتیجه گرفت که زبان سمبولیکی زبان دقیقی است. یعنی روابطی که در مثال بیان می شود، دقیق است. به این معنی که نسبتها را به درستی منعکس می کند.در زبان سمبولیسم، نسبت ها مهم است.
به تعبیر شیخ محمود شبستری در گلشن راز :
نظر چون در جهان عقل کردند / از آنجا لفظها را نقل کردند
تناسب را رعایت کرد عاقل / چو سوی لفظ معنی گشت نازل
به عنوان مثال وقتی بطور سمبولیکی گفته می شود که انسان از خاک، جن از آتش و فرشته از نور آفریده شده، نسبت لطافت جوهر هر کدام را نشان میدهد. نه اینکه فرشته واقعا از جنس نور این عالم باشد، چون نور این عالم هم از ماده است. بنابر این سمبول را نباید به صورت تحت اللفظی و لغت به لغت ترجمه کرد. یکی از خطاهای دوران مدرن، به ویژه در مباحث کیهان شناسی، ناشی از همین اشتباه است.
برای روشن تر شدن موضوع، اشاره ای به سمبولیسم نور بی مناسبت نیست. در سمبولیسم مراتب واقعیت، گفته شد که نور سمبول مرتبه فوق صوری است. مبنای این سمبولیسم را می توان بدین شرح توضیح داد: نخست اینکه عالم صورت، عالم تزاحم است. زیرا تزاحم از خواص صورت است. یعنی حضور یک صورت، مزاحم حضور صورت های دیگر است. یعنی جایی که یک شی هست، شی دیگر نمی تواند بالکل و با حفظ همه مولفه های وجودی خود حاضر باشد. اما عالم فوق صوری اینگونه نیست. یعنی در آن عالم تزاحم وجود ندارد. اکنون باید دید که درجهان مادی، که بخشی از مرتبه صوری است، چه پدیده ای هست که می تواند تا حد ممکن عدم تزاحم را تصویر کند. سمبولیسم نور چنین پدیده ای را معرفی می کند، زیرا «تجربه عادی و متعارف» ما نشان می دهد که در این عالم، وجود یک نور مانع حضور نور دیگری نمی شود. به عنوان مثال اگر دو پرتو نور بطور متقاطع از یکدیگر عبور کنند، پس از برخورد هر کدام همان مسیر پیشین را ادامه می دهد. بنابر این نور بهترین پدیده ای است که می تواند سمبول عالم فوق صوری باشد. یعنی نور نسبت میان موجودات مرتبه فوق صوری را به درستی در این عالم تصویر می کند.
ممکن است گفته شود خود نور که پدیده ای مادی است صورتی دارد یعنی از جنس امواج الکترومغناطیس است و طول موج یا بسامد معینی دارد. فیزیکدانها می گویند حضور نورها باعث تداخل امواج می شود. بنابراین تمثیل گفته شده نمی تواند نماینده عالم فوق صوری باشد. پاسخ این اعتراض را می توان براساس سمبولیسم پدیده ها بیان کرد که فعلا خارج از بحث ماست.
اینکه گفته شد سمبولیسم، زبان متافیزیک است، مبتنی بر رابطه دو سویه ای است که میان سمبولیسم و زبان برقرار است. از یک طرف، زبان به معنای متعارف آن به خوبی کارکرد سمبولیسم را نشان می دهد و از طرف دیگر، علائم و الفاظ و قواعد زبان خود نوعی سمبولیسم را تشکیل می دهند. بر این اساس، گنون معتقد است که زبان سنت و متافیزیک، سمبولیک است، زیرا خود فرمول بندی فکری هم سمبول است و «اساساً، هرگونه بیانی، هر عبارتی، هر گونه که باشد، سمبول اندیشهای است که در بیرون اظهار میشود. به این معنی، زبان، خود چیز دیگری جز سمبولیسم نیست. بنابراین میان کاربرد کلمات و کاربرد صور سمبولیک نمیتوان تضادی یافت. این دو شیوه بیان را باید بیشتر مکمل یکدیگر دانست.»
آخرین نکته که در این بحث باید گفت آن است که زبان ازوتریسم نیز سمبولیک و نمادین است. دلیل این سخن روشن است، زیرا ازوتریسمِ محض که وجه متعالی و امر مشترک میان همه سنت هاست، امری فوق صوری و مترادف با متافیزیک محض است، در نتیجه، آشکار شدن آن جز در قالب سمبولیسم امکان پذیر نیست.