در بحثی که درباره مقایسه سمبول و مفهوم منطقی مطرح گردید، اشاره ای شد به جامعیت سمبول در قیاس با مفهوم تئوریک که تنها یک وجهه از حقیقت مربوطه را به دست میدهد. گفته شد که تنوع معانی، ذاتی رمز است و این معانی گوناگون، به سطوح مختلف واقعیت اشاره دارند که به نحوی جامع، در آن تصویر گنجیدهاند. به عبارت دیگر، سمبول واجد مراتب معنایی مختلف است در عین حال به یک حقیقت اشاره دارد. یعنی معانی بی شمار سمبول ناشی از کثرت این معانی در عمق یا بهتر است بگوییم در جهت عمودی است.
همین ویژگی سمبول است که آن را مستعد پذیرش امر بیان ناپذیر می سازد، زیرا به واسطه جامعیت خود می تواند به نوعی با طبیعت نامتناهی حقیقت فوق صوری هماهنگ و هم راستا شود و بستری برای تجلی آن فراهم نماید. به عبارت دیگر، چیزی که قرار است با نامتناهی پیوند یابد، خود باید بهره ای از عدم تناهی برده باشد.
تکثر معانی نهفته در درون هر سمبول یکی از توابع قانون تناظر است. بر طبق این قانون، هر شیء بر هر آن مرتبهای که فراتر از اوست، دلالت دارد. زیرا مراتب مافوق، علت مراتب مادون هستند و معلول در هر مرتبه همواره رمزی از علت است. در واقع معلول چیزی نیست مگر ظهور آنچه در ذات علت مندرج است.
گنون معتقد است که این معانی رمزی هرگز با یکدیگر ناسازگار نیستند و چون موارد اطلاق اصل یگانه در مراتب گوناگون هستند به کلی متوافق و مکمل و موید هم و تشکیل دهنده یک نظام تالیفی جامع هستند. همین ویژگی است که زبان تمثیل را در ادای برخی حقایق بسیار مناسب تر از نطق عادی کرده است. امکانهای بینشی که هر سمبول میگشاید، به راستی غیرمتناهی است. به همین دلیل زبان سمبول نیکوترین زبان برای راز آشنایی (initiation) است که در هر تعلیم سنتی از آن استفاده میشود.
آنچه که گنون تحت عنوان رازآشنایی به آن اشاره کرده که می توان به رازآموزی یا تشرف نیز تعبیر نمود، در واقع آغاز راه تحقق معنوی است که در همه سنت های اصیل وجود داشته و ازوتریسم یا راه باطنی سنت است. در این راه روح الهی سالک با تامل بر سمبول های داده شده، و عمل به مناسک، که خود نوع دیگری از سمبولیسم است، اندک اندک بیدار می شود تا درنهایت به مشاهده حقایق مندرج در عقل کلی نائل شود.
از سخن اخیر گنون این نتیجه را هم می توان گرفت که معنای رمزی مستلزم نفی معنی ظاهری (literal) یا تاریخی نیست. زیرا سطوح مختلف معانی رمز نباید با یکدیگر تناقض داشته باشند. بر همین اساس است که اغلب مفسران قرآن معتقدند که تاویل کتاب نباید با نص صریح و معنی ظاهری آن ناسازگار باشد.
برخی برآنند که تکثر معانی یک سمبول باعث ابهام می شود، به عنوان نمونه جلال ستاری می گوید: «در ذات هر رمزی امکان تاویل پذیریهای گوناگون پنهان است. همین خصیصه وجه فارق رمز از اندیشه جزیی است. این ابهام باعث میشود افق گستردهتری را بپیماید و به نوعی مبشّر آزادی باشد.» درباره این نظر میتوان گفت اینکه در ذات رمز، امکان تاویل های گوناگون وجود دارد که زمینه آزاد شدن از حصارهای صوری را فراهم می سازد، درست، ولی به نظر می رسد اطلاق واژه ابهام به این خصیصه، چندان موجه نباشد. به گفته عالیخانی، غنای مفهومی سمبول به معنی ابهام نیست زیرا مفاهیم دقیقاً با هم مرتبطند. پیوستگی و سلسله مراتب معنیهای متعدد رمز، در یک «دستگاه» نمیگنجد. یعنی تن به قالبهای ساختگی ذهنی نمیدهد و هر دستگاهی که بر سمبول تحمیل شود در زیر فشار عظمت معنوی آن خرد خواهد گشت. از آنجا که غنای رمز بینهایت است، تامل در محتوای رمز هم نهایتی ندارد. از همین روست که گفته اند سمبول، پایه یا بُردار نظاره است. یعنی نقشی است که در آن هزاران معنی را میتوان مطالعه کرد.
البته نامتناهی بودن و پری سمبول، به معنای بی در و پیکر بودن آن نیست. هم چنان که مثلا مجموعه اعداد زوج، نامتناهی است اما در عین حال اعضای آن بر طبق قاعده خاصی در درون این مجموعه قرار گرفته اند. بر این اساس، گنون می گوید: «اگر بنا باشد مقصود از رمز به منزله پایه تامل برآورده شود پس باید هر چه بیشتر در دسترس و هر چه کمتر غامض (complex) و کمتر شامل بر غیر مورد تعبیر یا تصویر خود باشد»
از سوی دیگر، این غنا و سرشاری، که نمودار جنبه بی نهایتی اصل اعلی است، می تواند موجب حیرت نیز شود، اما این حیرت با سرگشتگی ناشی از ابهام تفاوت دارد. چنان که مارتین لینگز می گوید، حیرت ناشی از برخی تناقضهای صوری، میتواند مبنایی برای تعقل شهودی (intellection) باشد. یعنی همچون سکوی پرشی از ذهن به سوی قلب عمل کند.
در اینجا لازم است اشاره ای هم به نظر یونگ درباره سمبول و تعدد معانی آن شود. کارل گوستاو یونگ روانشناس معروف، معتقد است که رمز عنصری است ناشناخته و دشوار فهم که هرگز به تمام و کمال توصیف پذیر نیست. جلال ستاری بر اساس نظرات یونگ، خصلت چند معنایی بودن رمز را این گونه توجیه می کند: «دانش رمز شناسی، باستان شناسی روان آدمی است زیرا همه مراتب تجربه بشری را از دورترین دوران تاکنون شامل است. بنابراین عامل اتصال و خاصه جمع اضداد و زایل کننده تخالف و تزاحم و تعارض و بنابراین منبعی غنی برای تفکر و تامل است.»
در این ارتباط باید توجه داشت که هرچند برخی شباهتهای ظاهری میان نظرات یونگ و اصحاب خرد جاویدان درباره سمبولیسم و اسطوره شناسی دیده می شود، اما مبانی و بنیادهای نظری این دو گروه، به کلی با یکدیگر بیگانه و حتی متعارض است. همان گونه که از عبارت «باستان شناسی روان آدمی» در نقل قول بالا می توان استنباط کرد، دیدگاه یونگ کاملا تکاملی و مبتنی بر داروینیسم است که خاطره ازلی انسان را تا حد خاطرات به جا مانده از دوران های اولیه حیات، در قالب جانورانی همچون ماهی، تنزل می دهد. براساس مبانی خردجاوید، این نظر یونگ، یعنی «باستان شناسی روان آدمی» کاملا غلط است و براساس نظریه «ناخودآگاه جمعی» تعریف شده که خود از بیخ و بن بی اساس است. از نظرگاه سنت، سمبول و اسطوره در معنای اصیل و درست آن، نوعی تجلی ملموس و تجسم حقایق الهی در عالم انسانی است که منشاء آن برخلاف نظر یونگ، نه ناخودآگاه جمعی، بلکه خاطره ازلی مشترک میان همه انسان ها در مراتبی بالاتر از مرتبه بشری و مادی است. به عبارت دیگر، سمبول به عالم مافوق خود اشاره می کند، حال آن که ناخودآگاه جمعی یونگ، حاصل تجربیات انباشته موجودات است. نقد اصلی به ناخودآگاه جمعی یونگ این است که در این نظریه، تبیین قانع کننده ای درباره محمل وراثت این تجربیات انباشته شده ارائه نمی شود. عدم توجه به این نکته موجب شده است که برخی از پژوهشگران، یونگ را در زمره نظریه پردازان عرفان قلمداد کنند و حتی آراء کسانی همچون حکیم سهروردی را با افکار یونگ یکسان بیانگارند.
قبلا سخنی از بورکهارت نقل شد مبنی بر اینکه سمبول، به جانب بالا گشوده میماند و کلیدی است برای دست یافتن به واقعیتهای ورای طور عقل. اشاره به واقعیتها یا حقایق ورای طور عقل و توجه رمز به جانب بالا، نقدی است به تفاسیر صرفا روان شناختی سمبولها. البته اینچنین نیست که تفاسیر مذکور الزاماً در هر موردی اشتباه باشد، اما به عقیده بورکهارت، آنچه مطلقاً خطاست این است که منشأ رمز را در به اصطلاح" ناخودآگاه جمعی" و به عبارت دیگر، در زمینه آشفته روان آدمی بجویند. این خود یکی از ویژگی های دوران مدرن است که با حذف عوالم و علل متعالی، به ناچار ساحت ها و علل هم سطح یا مادون را به جای آنها می نشاند.
(برای نقد سمبولیسم یونگ به مقدمه کتاب معانی رمز صلیب (گنون) و فصل نهم کتاب جهان شناسی سنتی و علم جدید (بورکهارت) مراجعه شود.)